زیبا
میمانم در همین آخرین لحظه ای که به تصویر کشیده ای برایم!
با تمام زیبائی هایت مینگری،چنانکه ترسیم چنین تصویری را تنها میتوان در لحظه ی مرگ عارف یا مردی تصور کرد که فارغ از تمام اتفاقات زندگیش با شیشه ای ویسکی نشسته لب دریا و انتظار طلوع خورشید را میکشد.زیبایی از همینجاست که نمیتوانی آنرا توضیح داد یا تعریفش کرد.برایِ من اینطور است.زیبایی انتها ندارد،میرود تا آنجا که مغز من در آنجا خوابش میگیرد و همانجا بساطِ خوابش را پهن میکند.بهره بردن از این زیبایی گرسنگی نمیخواهد،باید از زیبایی ها سیر بود.با تو می آیم تا انتهای این مسیر،تو را تجسم میکنم که حتی در مرگ هم زیبایی.به چه طریق میمیری؟سرطان؟در درد سرطانیت هم زیبایی و سرطان نیز با تو زیباست..براستی که تو به شایستگی لایق چنین موهبتی هستی تا هرآنچه که پس از مرگ اتفاق می افتد را ببینی."
آنچه که خواندید بخشی از تمام آنچیزی بود که بعد از دیدن فیلم "زیبا" از "آلخاندروگنزالس ایناریتو"در وجودم متبلور شد.زیبا را تجسم کنی زیبا میشوی،بسیاری بعد از دیدن زیبایی همانند آنکه قِلقِلکشان داده باشی به خنده می افتند و سر تکان میدهند،عده ای بهت زده میشوند و هاج و واج در آنچه که به نام زیبا دیده اند میمانند،بعضی ها سر فرود می آورند و آفریننده را شکر میکنند،حال آنکه افرادی هستند به دنبال علت زیبایی ها میگردند،میروند تا زیبایی های خفته را بیدار کنند.آنها کسانی هستند که در زیبایی اندیشیده اند،سیری که لذت و بهت زدگی و شکرگذاری خودش را در پیدا کردن رازِ حقیقتِ زیبایی به ودیعت نهادینه کرده.حال آنکه بیشمار رفتنها دیده ام و بی ثمر برگشتنها.چُنان سخت است که کوهی سنگی را خراب میکند.مرتعی را خشک میکند،اقیانوسی را به خشکی بدل میکند.آن چیست که میتواند زیبایی دیگری داشته باشد؟آن چیست که دندانهای تیزی دارد و غریزه ای کشنده اما زیبا؟چنین که تو باشی زیبا همه چیز زیباست و به راستی که تو چیستی؟
خوابیده ای بر تخت سنگی یخ زده،ابر بالای سرت ملافه ی تنت،بر روی قله چه میدرخشی.به پلک زدنی میشکنی،با خود چه داشتی؟ضربه ی برف تو را شکست،حال بگو با ما کجا میروی؟آرزوهایت را برای که میبری؟برفها به زودی آب میشوند،چشمه ای میشوند که برکه ای را پُر میکند،همانجا که تکه ای از دستانت در آنجا افتاده است،محافظ آن انگشتان نوایِ نی زنیست که سالها پیش به دنبال نشانه ای به اعماق آب رفته و دیگر بازنگشته.دست تو با نِی چه میتواند کند؟
خواب میماند و آشفتگی رخت میبندد.