آقای تختی عزیز
آدمای خیلی کمی تو دنیا هستن که مثل غلامرضا تختی دوس داشتنی و بزرگ باشن!
برای اینکه مثل تختی بزرگ بشیم، شرایط خاصی لازمه که از جمله ی اون میشه به یه هدف بزرگ انسانی اشاره کرد.هدف غلامرضا تختی از زمانیکه بچگیای خیلی سختی داشت سرچشمه میگیره و هرچقدر که بزرگتر میشه این چشمه به رودخونه ای بی مانند تبدیل میشه به طوریکه بعد سیراب کردن و سرسبز شدن درونیات تختی، جریان این رودخونه به بیرون هم راه پیدا میکنه و وسعت زیادی از خشکیای محیط اطرافشو سرسبز و آباد میکنه!
غلامرضا تختی تمام خودشو در خدمت انسانیت قرار داد...
حقیقتن ما چند درصد خودمونو در خدمت انسانیت قرار دادیم؟تو لحظه های حساس که خیلیا به کمکمون نیاز داشتن چه کاری براشون انجام دادیم؟وقتی تو اوج پولداری و خوش شانسیمون بودیم چطور پول و سرمایه هامونو خرج کردیم؟چقدر برای نجات جون آدما و برای دلخوش کردن حال دلشون قدم برداشتیم؟وقتی قدرتی داریم که میتونیم به خیلی از آدمای نیازمند یاری برسونیم و توانمدنشون کنیم، چطور از قدرتمون استفاده کردیم؟چطوری شب سرمونو رو بالشت گذاشتیم و راحت خوابیدیم در حالیکه میدونیم خیلیا برای پیدا کردن نون شبشون عاجزن و نیازمند یاری ما هستن!تختی بخاطر بزرگ شدن در شرایط سخت اجتماعی، از غم و غصه ی آدمایی که میشناختشون و میدونست چقدر در عذابن، لحظه ای آروم نمیگرفت و با تمام توانش برای بهتر شدن حال همنوعاش هر کاری میکرد...
سخته مثل تختی بودن..
اما میتونیم تلاشمونو کنیم تا فقط ذره ای اما خالصانه شبیش باشیم.کافیه بخوایم اونوقت میبینیم خود آقای تختی چطور راهنمائیمون میکنه.آقای تختی خیلی خیلی خیلی زمین خورده بود و کسی نبود دستشو بگیره، میدونیم بلند شدن وقتی یکی دیگه دستمونو میگیره چقدر دلچسبتر و راحتتره اما هیچکسی نبود که دست تختی و خانوادشو بگیره وقتی تو روزای سخت داشتن زیر دست و پای ظلم اجتماعی جون میدادن.خیلی عجیبه که تختی بجای عقده نگه داشتن، همه ی درد و فشاراشو به رودخونه ی دلش میسپرد تا ببرتش و بریزتش تو اقیانوس دلش و همونجا درداشو غرق میکرد و آروم میگرفت.
مثل تختی شدن کار سختیه، اما غیر ممکن نیست..
تو عالم ورزش قهرمانی، فقط باید تختی باشی تا بتونی از پای مصدوم حریفت بهش حمله نکنی، مثل رفیقت بهش نگاه کنی و رقابت تو اولویتات نباشه و بخوای طوری بازی کنی که انگار اومدی حال کنی و دل مردمتو شاد کنی.تختی وقتی مدال طلای جهانو میگیره به این فکر میکن که هرچقدر بالاتر میره و طلایی تر میشه، بیشتر باید خم بشه و خاکی تر باشه...اما اگه ما جای تختی بودیم به چی فکر میکردیم؟
آقای تختی عزیز..
وقتی این جملاتو مینویسم بی اندازه برای زجری که کشیدید تا دل مردمتونو شاد کنید خوشحالم چرا که برای عشق بخشیدن لحظه ای خودتونو دریغ نکردید و تبدیل به اسطوره ی انسانیت شدید تا با دنبال کردن جای پای شما در این مسیر دلگرم و مصمم باشیم که از الطاف نور راهنمای شما بهره میبریم.شما به تمام معنا شعر در آستانه ی آقای شاملورو معنا کردید و تجسم بخشیدید و چه بسا آقای شاملو این شعرو از رفتار پهلوانانه ی شما ننوشته باشه؟به هرترتیب هروقت به انسان و انسانیت فکر میکنم تصویر شما اول از همه در ذهنم نمایان میشه که چطور در اوج تفاخر، شکوه و قهرمانی، با فروتنی و تواضع بال باز کردید و به دور از هرگونه تعلق مادی در ارتفاع شکوهناک انسانیت به پرواز در آمدید..
با نهایت ارادت