خوره
در رابطه با هر پدیده ای ۲ نگاه هست.خوشبینانه و بدبینانه.میگن وقتی هواپیما اختراع شد خیلیا از سفر جادویی پرواز لذت میبردن اما اونا که ازش ترس داشتن و نسبت بهش بدبین بودن چتر نجاتو ساختن.
در رابطه با بزرگترین موضوع زندگیم یعنی عشق، این ۲ نگاه رو تجربه کردم که نتایج عجیبی داشت:
تو نگاه بدبینانه تا یه مدتی درگیر این مسئله بودم که یاد و خاطره ی معشوقم مثل خوره تو سرم افتاده و تا تمام سلولای مغزیمو نخوره بیخیال نمیشه.رفته رفته این خوره تبدیل به مازوخیسمم شد و ازش لذت بردم با اینکه میدونستم چطور بهم آسیب میزنه.همیشه فکر میکنم این کارمائیه که بابت تاوان عشقم میدم،راستیتش من نتونستم اونجور که باید از پس رابطه ای که پر از چالشه بربیام، در حدی که میگفتم عاشقم، نبودم…شاید طبیعی باشه که یه پسر ۲۳،۴ ساله ی بی تجربه با کلی باد تو کلش نتونه از پس رابطه ای بربیاد که کمترین چالشش اعتیاد معشوقش به انواع مواد مخدره!
اما تو نگاه خوشبینانه اصلن هیچ کارمایی پس نمیدم چون من خودمو قربانیه رابطه ای کردم که سلامتی معشوقم برام اهمیت بیشتری داره.درحالیکه میتونستم بمونم و ضعیف شدن و کمرنگ شدن خودمو تو رابطم ببینم ترجیح دادم با قدرت انفجاری خودمو با ۲۰۰ هزار تی ان تی بترکونم که هم خودم نابود بشم، هم رابطمونو نابود کنم و هم خانواده ی اونو چنان بلرزونم که مرزای جغرافیاییشونو جابجا کنن و دست دخترشونو بگیرن و از ایران برن.
از من ویرانه ای موند به عمق کیلومترها زیر زمین.گودالی که ساختم ته نداشت، دیگه صدام به هیچ جا نمیرسید و داشتم با سرعت تمام به سمت تباهی میرفتم.چندباری مُردم اما زنده شدم، بار اول و دوم نفهیدم که نیروی برتر طبیعت میخواد زنده بمونم.تا اینکه تو بار سوم، بعد یه مبارزه ی سخت علیه بزرگترین اهریمن سیاهی، بعد از اینکه مُردم با دَم مسیحایی مادر زنده شدم تا ماموریت ناتماممو تموم کنم.ماموریتی که نیاز به پاکیه من داره، جایگاهی که نیازمند سلامت فکر و جسم منه و وقتی خانوادم به سمت پاکی حرکتم دادن، منم به سمتش دویدم و تا الان یک لحظه هم این پاکی رو از خودم و خانوادم دریغ نکردم.
رابطه ی چالش انگیز من با دختری که هنوز آتیش عشقش تو قلبم روشنه منو سوزوند و فنا کرد اما از خاکستر عشق دوباره زنده شدم.پس یادتون باشه که بعد مرحله ی هفتم وادیه عشق، مرحله ی هشتمی هم هست که اسمش تولد دوبارست.
من حالا اینجام، پشت کلماتی که توسط خوره ی مغزم نوشته میشه، خوره ای که دوس داره یه وقتایی چنان روی کلمات انگشت بزاره و بخورتشون که هیچ اثری از کیبورد نمونه!خوره ای که تو نگاه خوشبینانه بهترین همدم لحظه های دلتنگیم برای معشوقه!
ممنونم خوره ی عزیزم.
