بیخودآگاه
برای شروع هر کاری به ۳ نفس عمیق نیاز دارم.نفس اول یادم میاره کجام، نفس دوم متمرکزم میکنه که کجام، نفس سوم بهم میگه کجا میخوای باشی؟
در همین لحظست که قدم برمیدارم، سفرم ادامه پیدا میکنه در فصل جدیدی که نمیدونم کجاست و چطوریه و همینه که مسیرو جذاب میکنه!برای من حرکت کردن و در لحظه فُرم ساختن اهمیت بیشتری داره تا ایستادن، فکر کردن، نقشه کشیدن و بعد فُرم ساختن.جالبه که من در حرکت محتوارو از طبیعت اطرافم متوجه میشم و همونو تبدیل به فرم میکنم، فرمی که از قبل شکل محتوایی خاصی در ذهنم نداره و همین باعث میشه که بتونم سلولهامو در موسیقی سکوت هستی تجزیه و تمام اجزای افکار باقیمانده ام در بیخود آگاه مغزم که شبیه به یک اژدهای خالدار آبی آسمانی مهربان شده تخلیه کنم.اژدهایی که از افکار بیخودم تغذیه میکند و این باعث شده تا بیخودآگاهم همواره فعال باشد تا خوراکهای خوشمزه و اسباب بازیهای بیخود بیشتری تولید کند.
اینک در پیشگاه هیچ اعظم هستم و سر تعظیم بالا می آورم که اینچنین از من خواسته تا همواره در قبال هیچ چیزی که ندارم خوشحال باشم.
زمان بر علیه خواب و خیالم قیام کرده و رشته های نامرئی رویایم را به میله ی آنتن تلوزیون خانه پیوند زده تا در شبکه های سراسر هستی تصویرم را برای آدم فضایی ها پخش کند تا نشان دهند آزمایشهایشان چه بیخود به نتیجه رسیده.تصویر برفکی مردی با دستان دراز که گویی بر فراز آنتن بالای برج میلاد گره خورده و از این میترسد که نکند پرنده ی هما آنرا زنده زنده بخورد غافل از آنکه کینگ کونگ در حال بالا آمدن از برج است.
آنچه که میخوانید مقابله ایست با هوش مصنوعی برای آنکه او ننویسد، همواره قلم چوب جادوئیه من برای سازماندهی و مهندسی نقشه ی بی عیبو نقصیست که هرگز نداشته ام!خیلی مهمه که بتونید سایه ای از جسمی که هرگز وجود ندارد خلق کنید!سایه ای با اصالت برای گسترده کردن مسیر نگاه آدمی به ژرفای زمین و آسمان ناشناخته!
متغیری وابسته میان a تا z که نقش منجیه میان فاصله ها را دارد.نام او خلائ است و تخصص اصلیش ایجاد جوشهای آرگونی میان کلمات سربیست.به گونه ای که نسل جدید نویسندگان پیش از آنکه قلم را جادوی نوشته ها بدانند آنرا دست و پاگیر میدانند و فیزیک مداد را در داخل کوه اتشفشانیه دماوند به بند کشیده اند تا جهان از شر کلمات رها شود و اینگونه به رستگاری کیبورد برسند.
آری اینجا دیگر همانجای دنج همیشگی نیست چرا که قاتلان رنگها در حال آزمایش نوعی رنگین کمان چینی هستند که میشود بدون باران آنرا در اسمان ویدیو پروجکشن کنند.
همانطور که دیگر تا ماه رفتن کاری ندارد، بدون فهم این مطالب را خواندن هم سهل و آسانست چرا که فهم پلی معلق برای سقوط تکه چوبهاییست که سالهاست در کف پل پوسیده و باید از طنابها برای تاب خوردن در میان ستارگان بهره برد.
کابل شارژ را به اسکوتر وصل میکنم تا با عددهای بیشتری به دنبال تو بگردم!با عددها قمار میکنم، برای گذشتن از خیال آنها را به ۰ میرسانم.از آنجای مختصات خبرم کن، از حرکت فنریه سینوسیت در روانم تا امواج دریای شمال برای به آغوش کشیدنت!از صدای مهیب انفجارهای داخل مغزم برای تشویق بازیگرهایی که بهترین نقشه ها را از پای میز پوکر برداشتند و عددهایی که اینبار ناجیه ملکه و سرباز میشوند تا پادشاه را به قتل برسانند!در سطرهای پنهان شده ای که موکلان آنرا با قلم ذهن تو میخوانند و متقاعد میشوند که من شمشیرم را در دل سنگ زمینی فرو کرده ام.
و حالا نفس چهارم را برای خوابی طلایی میکشم و در دل تک تک این کلمه ها خودروهای خوابی را رسم میکنم که تو با آنها می آیی.