خُب..

حالا که دارم خونمو میمکم، حالا که از مزه ی خون خوشم میاد، حالا که خون بیشتری دلم میخواد، حالا که سَردمه، حالا که کلمه ها شکلشون میشکنه، حالا که خطا ناپدید میشن، حالا که همه چی داره تکون میخوره و رو هوا معلق میمونه، حالا که هرچی میخوام همون میشه، حالا که یه چاقورو از رو هوا بر میدارم، حالا که لباسامو در میارم، حالا که لُختم، حالا که آرومم، حالا که به این چاقو نگاه میکنم، حالا که برق چاقو سیاهی چشممو میبُره، حالا که خون چشمام میریزه تو سیاهیای چشمم، حالا که سیاهی همه جارو پُر کرده، حالا که لبامو گاز میگیرم، حالا که خون لبام میریزه تو دهنم، حالا که خون میره تو گودال سیاه دهنم، حالا که تَنِ سرد چاقو بدنمو گرم میکنه، حالا که صدای پاره شدن پوست بدنمو میشنوم، حالا که سلولام پاره پاره شدن، حالا که صدای چکیدن خون روی دفتر زمینو میشنوم، حالا که دوسدارم روی دفتر زمین و تویِ صفحه ی خودم با خون داغم بغلتم، حالا که صدای حرکت بدنم روی زمینُ میفهمم، حالا که این صدای زیبای دست و پا زدنم داره به گوشم میرسه، حالا که گوشمو میبرم، حالا که خون میره تویِ گودال سیاه گوشم، حالا که با صدای خون تویِ کلم روی دفتر زمین میرقصم، حالا که روی یکی از برگای دفتر زمین یه لکه خون شدم، حالا که این خون داره بیشتر میریزه، حالا که تمام صفحه ی این دفتر قرمز شده، حالا که این خون داره از برگه های دفتر زمین سرازیر میشه، حالا که دفتر زمین قرمزِ قرمز شده، حالا که دیگه خونی تو بدنم نمونده، حالا که چشم تو چشم روحمَم، حالا که جدا شدم از این جسم، حالا که تنها نقطه ی سفید این دفتر قرمز روحمه، حالا که روحم جسممو میبوسه، حالا که جسممو تنهاش میزارم، حالا که رفتم، حالا که میرم، حالا که همینطوری دنیارو میگردم، حالا که همه جا قرمز شده، حالا که تو قرمزیام، حالا که دور میشم از این دفتر قرمز، حالا که دفتر قرمز یه لکه ی کوچیک تو سیاهیاست، حالا که اون لکه ی قرمز حَل میشه تو سیاهیا، حالا که دیگه اینجا همه چیز سیاهه، حالا که همینجا میمونم، حالا که همینجا هیچ کاری انجام نمیدم، حالا که همینجا خوشحالم، حالا که همینجا بیدارم، حالا که همینجا میخوابم، حالا که خوابیدم، حالا که خواب میبینم، حالا که خواب تورو میبینم، حالا که یه نقطه ی سیاه میبینمت تو سفیدیا، حالا که خیلی دوست دارم، حالا که با دوس داشتنم داری بزرگو بزرگتر میشی، حالا که نقطه ی سیاهت شده یه دفتر سیاه، حالا که من یه نقطه ی سفیدم تو دل دفتر تو...

حالا...

اگه...

 توام...

 منو...

 دوست...

 داشته...

 باشی...

 بزرگ...

 میشم...

 تو...

 دل...

 سیاهت...

حالا که خوابم همونجا با سیاهیااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا