میفهمم درونت چی میگذره، اینو از انرژی نگاه، حرکت بدن و حرفات میفهمم.در حالیکه به صورتم خیره شدی و حرفای از قبل تنظیم شدتو بهم دیکته میکنی، سعی میکنم انرژی منفیتو تبدیل به مثبت کنم، در عین حال که به انرژیای منفیت جا خالی میدم و سعی میکنم برای جاهای خالی انرژی مثبت بزارم.

وقتی تورو دیدم انرژی ساکن من به حرکت بدل شد.وقتی حرکت کردم مثبت و منفیای زیادی رو درون خودم میسوزوندم تا انرژی حرکتم به سمت تو بیشتر باشه.تمام فرکانسای صحبتامون از منبع مرکز هستی یعنی عشق و دانایی میومد.فهمیدن شبکه منفی اطرافت باعث شد تا منفیا بیشتر خودشونو نشون بدن و یه وقتایی که نمیتونستم کنترلش کنم دست به خطاهای زیادی میزد