شکلایی که رویِ ابرا هستن، هنر تجسمیه...
وقتی فرشته ها یا آدم فضائیا میخوان برای ما پیامی بفرستن یکی از راهاشون شکل درست کردن روی ابراست.وقتی آسمون پر از ابره اما با فاصله از هم، طوریکه بشه از تفکیکشون کلی شکلای آشنا از حیووونای مختلف-هر حیوونی که فکرشو کنی، از دایناسورا بگیر تا پرنده ها- یا آدمای مختلف مثل پادشاها، نوزادا،جنگجوها و کارگرها و بعضی وقتا هم شخصیتای کارتونی و انیمیشنی مثل میکی موس، اژدهای آرزوها، غولها و تایتانهارو میشه دید.اینکه بتونیم رو ابرا شکلارو پیدا کنیم اعتیاد سنگینی داره چون اگه چند وقتی از ابرا خبری نباشه براتون اعصاب خورد کن میشه.هرچند وقتایی که آسمون ابرداره، شب هم هست و اتفاقن ماه کامله و نمیشه ماهُ درست و حسابی دید باز اعصاب خوردی داره چون با ماهی که خیلی دوسش داریم نمیتونیم درست و حسابی عشق بازی کنیم.بهترین مکان واسه عشق بازی با آسمون وقتیه که کنار دریائیم یا بالای کوهیم یا تو کویر.البته اینم باز بسته به شرایط آب و هوایی هستش اما شما بهترین حالتارو تصور کنید.مثلن وقتیکه ماه کامل میخواد از پشت دریا طلوع کنه، یا تو نزدیک ترین حالت ممکن به ماه کامل بالای کوه و قله ای یا وقتیکه غروبِ ماهُ سرخُ تو سرمایِ استخون خوردکن کویر میبینی.حالتای دیوانه کننده ی دیگه از آسمون وقتیه که میتونی دروازه ی ستاره هارو به سمت زمین ببینی و ازش عبور کنی به سمت هیچ.ستاره ها در پیوستگی عجیبشون بهم معرف علم و دانش عمیقی هستن.هر ستاره مثل یه بخشی از اطلاعات هستیه، وقتی این ستاره ها بهم وصل میشن دچار نوعی ترکیب و در نتیجه مقدارجدیدی میشن.مثلن اگه دوتا ستاره باهم برخورد کنن نتیجش ایجاد یک سیاره میشه.حالا اگه ستاره ها باهم برخورد نکنن و فقط در ارتباط با هم باشن با توجه به نیروهای گرانشیشون باعث ارتباطای سیگنالی و مداری میشن که این هم نوعی تبادل انرژی هستش.به طور کلی ستاره هارو میشه مثل یک صفحه ی بُرد کامپیوتری دونست که توسط خطوطی که معلوم نیستن بهم وصل هستن که باهم اطلاعاتشونو سهیم میشن به تعبیر دیگه جزئی از کل هستن که وقتی همه ی اطلاعات ستاره هارو باهم جمع کنیم به اون دانش کلی میرسیم.دانشی که دست خداست یا موجوداتی فرا زمینی.اینکه ماهم جزوی از این نقشه هستیم خیلی بامزه و جالبه ولی اینکه چرا زندگی زمین و آدماش به همچین وضع فلاکت باری افتاده واقعن جای تاسف داره.من مقصر همه ی این ماجراهارو از اون چشم جهان بین آمریکایی میبینم و به نظرم احمق ترین آدمای دنیا سیاستمدارای آمریکایی هستن، چون با اینکه اونا از اون چشم به دنیا نگاه میکنن با اینحال ایده های رستگاری در نظم نوین جهانیو در جنگ و استعمار میبینن.در حالیکه اون چشم زیبایی های زیادیو میبینه و نشونشون میده با اینحال چهره ی وحشت و ترس مثل اینکه سود مالی زیادی براشون داره و این هم خطا و اشتباه بزرگیه که اونها مرتکبش هستن که میخوان با دلار اقتصاد جهانو به انحصار خودشون در بیارن و هنوز نتونستن چیز دیگه ای جایگزینش کنن.درحالیکه چینی ها با ایده ی رمز ارزها تونستن اقتصاد دنیارو متحول کنن و اگه آمریکایی ها به دنبال صلح و آرامش بودن میتونستن از این ایده حمایت جهانی کنن تا چهره ی دیگه ای از خودشون نشون بدن اما وقتی اونا حتی مازاد تولیدشون در بخش کشاورزیو به فقرا و نیازمندای جهان نمیفرستن دیگه چه انتظاری میره که بخوان با دنیا در صلح باشن.بگذریم...
دیروز وقتی سر ظهر خوابیدم، تو خوابم دیدم که اشک فرشادو-دامادمونو-برداشتم و گذاشتم رو آسمونا بین ستاره ها و بهش گفتم حالا چهره ی این آدم کامل شد.خطوطی بین ستاره ها کشیده شد و شکل صورت یه آدم پدیدار شد، بعدش همون شکلُ روی ابرا دیدیم و بعد از خواب بیدار شدم.
خیلی وقت بود اینطوری ننوشته بودم، لب تابو که باز کردم یه قسمت از سریال فرندزو دیدمو بعدش چنتا وبلاگ خوندمو بعد آفیسو باز کردمو شروع کردم به نوشتن.کاری که اینروزا خیلی با خودکار انجام میدمو امشب با صفحه کیبورد انجام دادم.دیشب یکی از خودکارام بعد یک ماه زندگی عمرشو داد به کلمه ها و رستگار شد.صفحه کیبوردِ این لب تابمم وقتی رستگار میشه که لب تاب دیگه هیچ جوره نتونه هیچ کاری کنه و اما خودم زمانی رستگار میشم که بتونم ایده هامو عملی کنم.برای من جهان هر روز بیشتر از روز قبلش معنا میگیره، بخاطر این معنا باید از تمام اندیشمندانی که تئوریای مختلفی مطرح کردن تشکر کنم.از تمام ماجراهای طبیعت-آتیش سوزیا، سیل و بلایای طبیعی-که خودشو به چالش میکشونه مثل همیشه در حیرتم و اینو میدونم که باید دست همدیگرو بگیریم و همدیگرو حمایت کنیم.اگه جنگلای ترکیه میسوزه میشه بجای اینکه از آواره شدن مردم گزارش تهیه کرد و تو رسانه ها پخش کرد از تجهیزاتی که کشورای مختلف برای مهار این بلای طبیعی که میتونه گریبان گیر همه بشه، گزارش تهیه کرد که چطور:
" بنی آدم اعضای یکدیگرند؟یا یکپیکرند؟-فرقی نداره،هرکدوم خوشگلیای خودشو داره- که در آفرینش ز یک گوهرند".